روژيناي ماروژيناي ما، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات طلایی خوشمزه ترین نی نی دنیا

اولين كارهاي شيرين دخترنازم

امروز دو ماه و 15 روزه تو شدي تمام زندگيمون ثانيه ثانيه عمرم رو دارم با نفس هاي تو ميگذورنم ...اگر ميدونستي چقدر عاشقت شدم خودت به خودت حسوديت ميشد....ايشا اله خودت كه مامان شدي ميفهمي داشتن يه ني ني بخصوص از نوع دخترش چقدر شيرينه و جذابه.... اين روزا بزرگ شدنت برام كاملا محسوسه  از حموم كردنت ، از شستنت توي دستشويي ، از لباسات ، از جوراباي كوچولوت ، از اينكه ديگه تو پتو هاي نوزاديت جا نميشي !! از اينكه وقتي ميذارمت توي قنداق فرنگي پاتو يكمي خم ميكنم الهي قربونت برم الانم روي پام خوابيدي ؛ قبلا كه ميخواستم با لب تاب كار كنم و شما رو روي پا ميذاشتم راحت با لب تاب روي پام جا مي شديد...اما حالا اينقدر بلا شدي كه نميذاري لب تاب روي پا...
29 دی 1393

واكسن دو ماهگي

سلام عشق ماماني  سلام قند تو قندون سلام نمك نمكدون يكشنبه 14 دي دومين ماهگرد تولد شما عزيز دلم بود و صبح اون روز ساعت 7:30 با باباجون رفتيم كلينيك نزديك خونه ماماني اينا ، تا واكسن دوماهگي شما رو بزنيم و بعدش هم بريم خونه ماماني يكي دو شب شب اقامت كنيم تا اگر خدايي نكرده شما تب كردي از تجربيات مادرانه ماماني استفاده كنيم  و با بودن ماماني در كنارمون دلگرم باشيم وقتي رسيديم كلينيك تا باباجون جاي پارك پيدا كنه من و شما رفتيم داخل و منتظر شديم تا نوبت به  تزريق  واكسن شما  برسه... ماماني هم خودش صبح زود اومده بود تا تنها نباشيم قبلش كمي بهت شير دادم چون بعد واكسن تا يه ربع بعدش نميتونستي شي...
16 دی 1393

يك تا دوماهگي

جوجه كوچولو سلام عزيز دل مامي امروز فرصتم براي نوشتن مطلب خيلي كمه و فقط ميتونم برات عكس بزارم  الاناست كه بيدار بشي و براي همين ميخوام سريع كارمو تموم كنم و به شما گل دخترم برسم  اگر فرصت كردم توضيحاتشو بعدا اضافه ميكنم اين عكس اولين شب يلداي خانوم خانوماست كه خونه بابايي مظفر بوديم اين لباسم كادو گرفتي   اين لباسم خونه بابايي نبي كادو گرفتي     اينجام رفتي روي پاي پسر عمه جان آقا آرين لالا كردي ....خوش ميگذره  جوجه طلايي من؟؟؟   عكسش الان نيست ميام دوباره ميذارمش ولي اينم يه عكس ديگه كه آرين جون دست شما رو گرفته تا ببيني چقدر دستت كوچولو تر از ارين بوده (...
3 دی 1393
1